بازگشت + سفرنامه کربلا
سلام دوستای عزیزم ما شنبه برگشتیم ولی اینقدر کار داشتم و مهمون داشتم و خلاصه گرفتار بودم که نشد زودتر بیام و برگشتمون را بنویسم.دوستای گلم جای همتون خیلی خیلی خالی بود و به همتون حسابی دعا کردم .انشاله خدا قبول کنه و انشاله قسمت همتون بشه چون واقعا خوش میگذره و هرکس بره مطمئنا احساس خيلي عالي پیدامیکنه. 5 شنبه 12 ابان ساعت 2 بعداز ظهر سوار اتوبوس شدیم و به سمت مرز راه افتادیم .قرار بود از مرز شلمچه وارد عراق بشیم.ساعت 4 صبح روز جمعه رسیدیم شلمچه .یه حسینیه بود که رفتیم اونجا و کمی استراحت کردیم و بعد نماز صبح و خوردن صبحانه کمی اومدیم بیرون تا منطقه شلمچه را هم که خیلی وقت بود دلمون میخواست ببینیم را هم ...
نویسنده :
مامان
12:22